بر دل و جانم نشستی،در دلم هرچه که هستی

از تو میخواهد بگوید این دل از عهدی که بستی

از همه دنیا فراق و با تو دارد میل من

وین همه احساس هستی،سوی تو،چون سیل من

 

18/06/1388 مجتبی سهرابی مقدم